شخص کنترلگر باعث میشود شما فکر کنید همه چیز تقصیر شماست، چراکه شما را به خاطر چیزهای جزئی که با آنها کاری ندارید هم سرزنش میکند. اگر مشکلی پیش بیاید آنها نقش قربانی را میگیرند و به شما این باور را میدهند که مسئول چیزهایی هستید که خارج از کنترل شما است. شخص کنترلگر به عزت نفس شما حمله کرده و دائما از شما انتقاد میکند. اگر اشتباهی انجام دهید آن را بزرگ میکند. حتی ممکن است دائما شما را بترساند و تهدید کند.
عوامل ژنتیکی، سبک فرزندپروری و محیط رشدی فرد در کودکی نقش پررنگی در شکلگیری این خصلت دارند. رشد کردن در خانوادههای بسیار سختگیر و کنترل کننده، خانوادههایی سرد و بیروح و دارای قوانین سخت و غیرقابل انعطاف، خانوادههایی که اطاعت کامل از قوانین خانواده چیزی است که از کودک انتظار میرود و هرگونه سرپیچی از آن عواقب وخیمی را برای کودک به دنبال خواهد داشت. در نتیجه این کودک میآموزد که همواره رفتار خود را زیر نظر داشته و در صورت انحراف از مسیر معین شده به شدت از خود انتقاد کند.
فرد کنترلگر نه تنها به دیگران بلکه برای خود نیز آسیبهایی ایجاد میکند این اشخاص با رفتارهای کنترلگرانه خود را از داشتن رابطه صمیمانه و عاطفی محروم میکنند. کنترلگری دائم، باعث ایجاد تنش و درگیری در رابطه میشود. بحث و جدلهای مداوم، فضای رابطه را مسموم کرده و به مرور زمان به فرسایش عشق و محبت بین طرفین منجر میشود.
فرد کنترلگر ممکن است در نهایت از رفتار خود احساس گناه و شرم کند. او ممکن است به مرور زمان متوجه آسیبهایی که به شریک عاطفی خود و رابطه خود وارد کرده است، بشود و از این بابت دچار عذاب وجدان و شرمساری شود. پس وجود همه این عوامل و مواردی که سابق بر این به آنها اشاره کردیم، لزوم اصلاح این رفتار در افراد را ایجاد میکند.
شماره های تماس کلینیک روانشناسی و مشاوره آمین و کیمیا روان
آدرس: نارمک میدان هفت حوض_ابتدای گلبرگ شرقی،پلاک۷۱۴،طبقه دوم،واحد۴
#هماهنگی_وقت_مشاوره_حضوری
#02177955526
فرزندان نازپرورده دشمنان بالقوه اجتماعند!
آنها آزار خواهند دید و مورد تنفر قرار خواهند گرفت.
خیانتی بزرگتر از نازپروده کردن فرزندان وجود ندارد.
منظور از ناز پرورده، فرزندانی هستند که ما والدین برای آنها نقش "گارسون" را ایفا کرده ایم و بدون تلاش به هرچه خواسته اند، رسیده اند.
دنیای واقعی که قرار است فرزندان ما در آن زندگی کنند گارسون ندارد و ما برای رسیدن به خواسته هایمان محکوم به تلاش هستیم.
عادت دادن کودکان به اینکه تلاش کنند و در نتیجه تلاششان پاداش دریافت کنند باید از دو سالگی در کودک نهادینه شود. مثل نرم افزاری که روی کامپیوتر نصب شود.
متاسفانه باورغلطی در برخی از والدین وجود دارد مبنی بر اینکه "کودک باید چشم و دل سیر باشد".
تعدادی از والدین هم چون در کودکی ناکام شده اند و امکانات کافی را در اختیار نداشته اند گمان می کنند باید هر آنچه فرزندشان اراده می کند را فورا برایش فراهم کنند!
چنین باوری مانع تلاش کودک میشود و متاسفانه عادت به گارسون داشتن مثل یک ویروس در ذهن کودک قرار می گیرد، طوری که در آینده نگاه کودک را به این سمت سوق میدهد که دنیایی که به من سرویس نمیدهد جای بدی است و این نگاه طلبکارانه، مانع لذت بردن فرد از دنیا و کوشش برای رسیدن به خواسته هایش خواهد شد.